to overcome, to become victorious, to win, to prevail, to surmount, to overpower, to vanquish, to beat, to conquer, to subdue
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او باید برای پیدا کردن دوستان جدید بر خجالتش غلبه میکرد.
He had to overcome his shyness in order to make new friends.
آنان مصمم بودند بر مشکلات مالی خود غلبه کنند و موفق شوند.
They were determined to overcome their financial struggles and achieve success.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غلبه کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غلبه کردن